در چند پست قبلم، وجود «شانس» را به طور کامل باطل کردم. آن هم با دلیل علمی. حال، با وجودی که من خودم وجود شانس را به طور علمی انکار کردم اما به طور عملی حضور شانس را در زندگیم شاهدم. نمیدانم، اگر شانس نباشد، پس چه هست؟ آخر مگر کسی که شانسش خوب است، همان نیست که همه اتفاقاتی که کمتر شخصا درش دخالت مستقیم دارد به وفق مرادش میشود و بدشانس عکسش. پس، اگر منی که برایم اتفاقات بد، پشت سرهم ردیف میشود، بدشانس نباشم، چه هستم؟ آیا اتفاقاتی که کاملا مستقل از فعلیت و تصمیم من هست، به طور متوالیا و به وجه بد نیز صورت میگیرد، آیا بازهم نمیشود گفت که شانس بدی دارم؟ نه، پس چه میتوان گفت؟
گودر
- خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.
Blogroll
برترین مطالب
نوشتههای تازه
دسته ها
- فناوری اطلاعات (7)
- مینیمال و حکایت (8)
- داستان (8)
- سینما (12)
- غیره (42)
بایگانی
جست و جو
بالاترین امتیازها
آمار
- 15٬648 hits
لایکخور فید فیدبرنریم
به 1 مشترک دیگر بپیوندید
آرزو
آلبوم موسیقی
آهنگ
آواتار
اسکار
اسکار 2010
امید
بازی وبلاگی
بدبختی
تایتانیک
تایپ
تایپ ده انگشتی
جوان
جیمز کامرون
حقیقت
حکایت
خشونت
خوانندگان
داستان
دردودل
دفتر داستان
روزنوشت
زردنویسی
زندگی
سال نو
سریال
سمباده
سیاست
سیستم عامل گوگل کروم
سینما
سیگار
شانس
شعر
شعر-داستان
شوم
شیخ
شیخ نظام
شیر
عشق
عشق سوخته
عشق یکسویه
عید
فراق
فرانسه
فید
فیلم
قلم
لایک
لذت
مایکروسافت
معتاد
موزیک
موسیقی
مکافات
مینیمال
نامه
نصیحت
نقد فیلم
نوشتن
نویسنده
هالو
هالیوود
واج آرایی
واقعیت
وبلاگ
وبلاگستان
وبلاگنویس
وبلاگنویسی
وحشت
پاپ
چاوشی
کافه
گودر
گوگل
گوگل کروم
دیدگاههای اخیر