روزنوشت[فاز جدید وبلاگستان، آرشیو فیلم، وبلاگ‌نویسای محبوب، تبلیغات]

اولا،   من از نزدیک فضای وبلاگستان فارسی رو دنبال میکنم. و حس میکنم به‌طور مشخص اتفاقاتی مهمی در حال افتادن هستند. به عنوان مثال کمرنگ شدن نقش وبلاگ‌ها با آن تعریف سنتی. و روی کار آمدن متدهای جدید که سرمنشاء از اس‌ام‌اس میگیرند. که بعدا با توییتر و حالا با مینمال‌ها رشد بسیار زیادی داشتند. وبلاگ‌های سنتی خیلی کم‌کار تر شده‌اند. کم‌تر جدی گرفته می‌شوند. مخاطب از متن بلند گریزان است و توجه عمومی دیگر کمتر متوجه متن‌های چند پاراگرافی بلند میشود. چراکه فرصت محدود و تعداد زیاد وبلاگ‌ها این فرصت را از مخاطب ربوده. صورت جدیدی که در وبلاگستان در حال قوت‌گیری هست، مجله‌های اینترنتی هستند. که جدیدا بیشتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. آن هم به‌دلیل خاصیت دست‌چین کننده‌ای که در خروجی محتوای این نشریات آنلاین قرار میگیرد. و این مرزی روشن و قابل توجه بین سایت‌های لینک‌پراکنی و وبلاگ‌های زحمت‌کش است که به‌سختی در این ایام تولید محتوا میکنند.
اگر به این چند موردی که در بالا به‌صورت پراکنده گفتم از دور خوب نگاه کنیم، متوجه میشیم وبلاگستان فارسی در حال کوچک شدن و به‌نوعی تغییر فرم دادن هست. که در این مورد البته میشود یک تحقیق علمی انجام داد و نتایجی گرفت که پیش‌گویی کننده‌ی چند ماه آینده وبلاگستان باشد.

دوما،   تعداد زیادی فیلم ندیده دارم. قراره که با یکی از بچه‌ها بریم تبادل و سینک کنیم. که این تعداد به‌مراتب بیشتر هم میشه. من کرم فیلم جمع کردن دارم. در صورتی که شاید کمتر از یه آدم عادی حتی فیلم ببینم. مثلا الان حدوده 20 روزه هیچ فیلمی ندیدم! ولی تو همین چند روز یه مجموعه دویست‌گیگی از مستندهای بی‌بی‌سی و چند تا فیلم با کیفیت اچ‌دی دستم رسید که رو هارد یواس‌بی 3ام هست. ولی حتی یک‌دونه‌اشم ندیدم. یعنی در واقع من حسی فیلم میبینم. به اعتقاد من باید حسِ فیلم دیدن داشت تا بشه بشینیم پای فیلم و از فیلم لذت برد. حالا فعلا برای اینکه بی‌خبر هم نباشم، هر روز آی‌ام‌دی‌بی چک میکنم و ایضا بانی‌فیلم رو. و حتی تاپیک آخرین فیلمی که دیدیِ فرومِ فیلمِ پی‌سی‌ورلد رو چک میکنم. البته از فرمایشات گهربار بهنام ناطقی عزیز هم بی‌بهره نمیشم. البته ذکر نکته ضروریه که من هم مث فیلم بین‌های حرفه‌ای لیست فیلم دارم برای دیدن. که هر موقع حداقل تا هفت تا فیلم آینده‌ام مشخصه چی‌ها هستند که البته معمولا دست‌خوش تغییرات میشن. به‌عنوان مثال اولین فیلم تو این لیستم 2012 بود که مربوط میشه به 3 یا 4 ماه پیش و هنوز ندیدمش. خب تا فیلمی مث Stay میخوره به چشمت، مگر میشه از این فیلم گذشت؟ و حتی کمتر از دو سه بار ندیدش؟ همین میشه که این لیست زیاد اعتباری نداره ولی خب بارها ازش خط گرفتم.

سوما،    گاهی اوقات دلم برای وبلاگ‌نویس‌هایی که دیگه نمینویسند، تنگ میشه. مثل درویش و مهرنوش. ولی خوشحالم که در نبود اونها باز هم تعدادی هستند که نوشته‌هاشون من‌رو ارضا میکنه. من یه‌سری تو همین وبلاگ یه بازی وبلاگی گذاشتم که هر کی بیاد و بهترین‌های خودش رو در وبلاگ‌خوانش معرفی کنه. اونجا خودم هم چهار تارو معرفی کردم. الان خوشبختانه این تعداد بیشتر هم شده: لنگ‌دراز – سه‌روز پیش – مهندس خسته – میلاد – نسوان – عکس‌نوشت و روزانه‌های یک دوشیزه. اینا وبلاگ‌نویسای محبوب من در سبک روزنوشت نویسی و دل‌نویسی و این‌جور چیزها هستند. شما هم اگه دلتون خواست یه‌بار این‌کار تو وبلاگتون بکنید. در نوع خودش جالبه. شاید سال دیگه هیچ‌کدوم دیگه ننوشتن و مارو از نوشته‌های زیباشون محروم کردن. مثل خیلی‌ها.

چهارما و بلکه آخرا،    به‌نظرم بخش اعظم و مهمی از جریان فناوری و اطلاعات، تبلیغات و اطلاع‌رسانیه. و دقیقا به همین دلیل و آگاهی اپل به این مسئله، سرانه درآمد سالانه‌ی اپل از مایکروسافت جلو زده و کلا دومین کمپانی پولساز آمریکاست. شما کافیه بدونین اپل قراره کنفراسی داشته باشه و بعدش برین تو بلاگ سرچ گوگل یا تکنوراتی یا هرجای مشابه دیگه. و ببینید چقدر حجم تبلیغات رسانه‌ای (اعمم از مجله و وبلاگ و الخ) بالاست. خب برای همین است گوشی مشکل‌داری چون آیفون 4 اینقدر فروش میکنه و میشه پرفروش‌ترین محصول اپل. بعد ما تو ایران حسرت فقط دست‌گرفتن آیفون را داریم. چون داشته باشیم هم که برامون دردی دوا نمیکنه با نسل 2.75 سیستم‌های مخابراتیمون. حالا تازه به فکر افتادن که برن دنبال نسل سوم با اپراتور سوم. به قول من-اگه-خدا-بودم: من اگه خدا بودم، ایران را اینقدر بدبخت نمی‌آفریدم. یه دوستان حساب کرده بود، در کل ایران حتی از کره شمالی هم بدبخت تر است.

مشترک فید وبلاگ شوید…

نوشته‌هایی از ننوشتن‌هام

واقعا شرمنده خواننده‌هامم. کلا یه‌مدت از اینترنت کناره‌گیری کردم. من Lost & Confused شدم. نه گودر، نه چت و الخ. کلا هرچی از سنم بیشتر میگذره، ساکت‌تر میشم. بیشتر تو جمع‌ها سکوت میکنم. بیشتر جلوی حرفامو میگیرم. چون هر روز که میگذره میفهمم که چقدر من نمیدونم!. و هر حرفی را آنچنان سنجیده میخوام بزنم که یه‌وقت کسی فکر نکنه من اینقدر نمیدونم. که اینقدر این خودداری زیاد میشه که سکوتم کش‌دارتر و ممتدتر میشه. و این میشه که اینجا هم دیر به دیر آپ میشه. حرفی هم برای گفتن ندارم زیاد. حتی حرف‌های سخیف و مضحک که کسی روش حسابی باز نمیکنه، کمتر میزنم. چون به‌اندازه کافی این‌جور نوشته‌ها نوشته میشند. خوشبختانه نویسنده‌های خیلی قادری در سطح وبلاگستان هستند که باورتان نمیشود بسکه از نوشته‌اشان لذت میبرم. گاهی نوشته‌هاشون را پیرینت میگیرم و چندبار از روشون میخونم. خب در چنین جمعی، من سعی میکنم بیشتر ساکت باشم تا بخواهم تکراری باشم و حرف بی‌سروته تحویل مخاطب بدم. و یا چرت‌وپرت ببافم و یه‌عده‌ی رو علاف کنم. باور کنید هر پستی که تو این وبلاگ هست با کلی فکر و تلاش برای متفاوت نوشتن و جذب مخاطب بوده، نوشته شده. این حرفارو نمیزنم که بگم دیگه نمینویسم. من با نوشتن آنچنان انس گرفتم که توان ترک یا ننوشتن ندارم. اما، در این فضای فعلی وبلاگستان بهتر است سنجیده‌تر و محتاط‌تر نوشت. تا مخاطب رو راضی کنی فیدتو برای همیشه بسابه. به‌زودی سعی میکنم برگردم به نوشتن‌هام.
ممنونم که فیدمو در گوشه‌ی فیدریدرتون گذاشتین و هنوز هم دوست دارین منو بخونین.

پ.ن: آهنگ صفورا به نام Drip Drop از آذربایجان تو یوروویژن امسال بود که پنجم شد، رو از دست ندید.

مشترک فید وبلاگ شوید…

مینیمال‌ها و وبلاگستان

تقریبا دو سه سالیست، وبلاگستان فارسی، شاهد رشد بی‌سابقه‌ی سبکی جدید در وبلاگنویسی بوده. که دهن به دهن چرخیده و دیگه الان رایج شده میگن وبلاگ‌ «مینیمال»ی. تعداد این وبلاگ‌ها هر روز در حال رشد بوده تا به امروز. رشد بسیار سریعی که وبلاگهایی با موضوعاتی نظیر آی‌تی، روزنوشت و دل‌نوشت که شاید مهمترین مطالب مورد توجه مخاطب وبلاگستان فارسی بوده رو تحت‌الشعاع قرار داده و به چالش جدی کشیده. بررسی این موضوع از این حیث اهمیت ویژه داره:
اینکه، اهمیت ناگهانی، مطالب کم‌خاصیت ولی جذاب که منجر به هدایت شدن وبلاگستان به سطح پایین‌تری از تولید مطالب مفید در سطوح مختلف اعمم از آی‌تی یا موارد خاص و غیره بشود، میتواند تهدید کننده فضای کلی وبلاگستان فارسی باشد.
اگر در نظر بگیریم، جدی‌ترین دنبال‌کنندگان وبلاگستان فارسی، همان گودریان هستند: که با لایک‌هایشان و شیر کردن‌هایشان و حتی کامنت و نت‌هایشان به نویسنده‌ای انگیزده میدهند یا دیگری رو بی‌انگیزه میکند، این خطرها و تهدیدها آنقدر در فضای گودر بارز جلوه می‌کند که در این سایت میشود به وضوح این مسئله رو حس کرد. همچنین به‌وضوح میشود دید، که چقدر مطالب چند کلمه‌ای گُل‌درشت توفیق خوانده شدن بیشتری پیدا میکنند حال آنکه در این حد حق‌اشان نبوده. همین انگیزه‌های مضاعف، باعث شده حجم انبوهی از این وبلاگ‌ها فضای گودر رو پر بکنه. رفته رفته با استقبال بیش از حد و به‌خصوص افزوده شدن لایک به گودر، موجبات پیدایش سلسله وبلاگ‌های گروهی رو پدید آورد. از جمله، مملکته داریم؟. که این وبلاگ با اینکه حتی پنج ماه هم از مدت شروعش نمیگذرد، توفیق کسب بهترین وبلاگ فارسی را(دویچه‌وله) یافته. وبلاگ‌های گروهی دیگری هستند که به‌شدت مورد توجه قرار گرفته‌اند(+). در گودر +100 لایک میخورند و اصلا با هر پستی یه موجی در گودر به‌راه می‌اندازند.
این‌ها، عامل‌هایی هستند که گرچه جذابند، ولی فضا را کم‌کم آلوده میکنند و میشود فرندفیدی که چت‌روم نبود ولی شد. و در واقع، آن فضای منحصر به فرد گودر، به فضایی میرسد که درصد زیادی از شیر فیدها صرف مطالب مینمال میشود و حق دیگر مطالب زایع میشه. و از آن حالتی که باید باشد، خارج میشه و دیگه با یه فیدریدر معمولی فرقی نمیکنه.
وبلاگنویسی در ایران، رتبه‌ی دهم در دنیا رو داره و با توجه روند رشد این پدیده(مینیمال‌)، نظریه زوالِ وبلاگ‌ها را بیشتر در مورد وبلاگستان فارسی تایید میکنه. که تازه، شخصی با نفوذ بالا بیاد و به‌راحتی این مسئله‌رو تایید کنه و ترویج کنه(+).

مشترک فید وبلاگ شوید…

روزنوشت[OS آیفون، فلش‌فوروارد، لذٌت]

گوشی آیفون واقعا انقلابی در اسمارت‌فون‌ها به‌حساب می‌آید. شکی هم درش نیست. دیروز استیو جابز، سیستم‌عامل آیفون 4 رو معرفی کرد. با کلی دیرآمدگی multitasking اش که بزرگترین قابلیت نسخه جدید این os ه. اخیرا ویندوز فون 7 هم معرفی شده و همچنین آخرین نسخه از آندرویئد هم که 2.1 ه که گوگل با نکسوس‌وان‌اش اوایل سال میلادی جاری منتشر کرده بود. به‌نظر میاید یکی از جنگ‌های بزرگ دنیای تکنولوژی در حد بسیار عظیم در این حوزه‌ی به‌شدت مهم در حال رخ دادنه. گوگلِ دیروزِ دوستِ اپل، حالا شده دشمن‌ درجه یکش. تو این مطلب قیاس کاملی انجام شده بین این سه سیستم‌عامل.

فلش‌فوروارد رو تازه شروع کرده بودم به دیدن. اصولا اهل سریال نیستم. معتقدم، سریال ممکن است اعتیادآور باشد. ضمن اینکه در یک سریال نهایتا با چندین داستان مرتبط طرف هستیم و تعدد و تنوع داستان در فیلم‌ها رو ندارد. ضمن اینکه فیلم‌ها همیشه بیشتر مورد توجه هستند و جاودانه‌تر هستند. یا مثلا یکی از بدی‌های سریال، همین اتفاقی‌ست که داره سر فلش‌فوروارد میوفته که با کم شدن تعداد بیننده‌ها، ممکنه abc تصمیم بگیره سیزن بعدی رو دیگه نسازه و مایه‌اش کُپ بشه. این همه میشینی میبینی، اخرشم هیچی!. البته من که سه اپیزودشا دیده بودم و دیگه هم نمیبینم.

گاهی، میشه از چیزهای کوچک هم لذت فراون برد. این جمله‌ی معرفیه و درستم هست به‌نظرم. مثلا چند روز پیش یه آهنگ نصفه‌نیمه از چاوشی اومد. با اینکه کل این تِیپ، چهل ثانیه نمیشه. [اما: 1- حس نوستالژیکمان رو تحریک نُمود 2- ترانه‌اش مارا به‌شدت کف‌بُر کرد. 3- نحوه‌ی خوانش خواننده دل از ما رُبود.] این سه مهم همون چیزهای کوچکی هستند که به‌من لذت فراون میدند.

مشترک فید وبلاگ شوید…

نوروز، پیروز

سال 88 رفت. سالی که به‌شخصه برام سال خیلی متفاوتی بود نسبت به سالهای قبلی عمرم. در کل سال خوبی نبود. ولی امیدوارم سال بعد، سال خوبی برام باشه. همچنین برای شما. امیدوارم که گذشته‌مون صرفا تجربه و ره‌گشای راهِ‌آیندمون باشه. سعی کنیم کار خودمون رو بکنیم. خودمونا اینقدر با دیگران مقایسه نکنیم. سعی نکنیم رکورد کسیو بزنیم. ولی در عوض سعی کنیم، رکورد سال پیشمونو بزنیم. سعی کنیم امروزمون، بهتر از دیروزمون باشه. در کل نوروز، روزیه که از نظرگاه ایرانیان خیلی اهمیت داره، که از چندین روز قبلش تدارکات میبینن و کلی دید و بازدیدهای مکرر میرن به هم عیدی میدن(عیدی من) و حتی نوروز میشه استارت یک زندگی نو. یه احساس نو و رابطه‌های شسته روفته و بی‌کدورت و بی‌کینه. امیدوارم، این استارت و ورود به فاز جدید از زندگی، آرزوهای واقع‌بینانه‌امان را برآورده کنه.

پ.ن: قالب وبلاگو بعد از یک‌ سال عوض کردم. کمی فراخ‌تر و دل‌وازتره.

عیدی: میکس بهترین‌های موزیک پاپ 88

نزدیک به عیده و تقریبا فرصت از این بهتر گیر نمیاد تا تبلیغات کرد. کلا بیزینس‌من‌های باهوش این تعطیلات رو جدی میگیرند. و اینم به علته اونه که ملت از سر بیکاری رو میارند به هر آت‌وآشغالی. خب من هم که ریدرهام در طی سال گذشته -که چند روز پیش سالگرد این وبلاگم بود- فقط چهل‌تا افزایش داشته، و در پی بیشتر شدنش هستم بلطبع یه کاری باید بکنم که این قضیه تشدید بشه و در ثانی (که مهمتره)، برا هموطنانم یه کاری برای این عید و جشن ایرانی‌الاصل‌مون کرده باشم.
ایده‌ی این کار، از بازی وبلاگی آمیر بود. که گفته بود بهترین آهنگ‌های امسالو ازنظر خودتون بگین. اونم از نوع ایرونیش فقط. من هم از این کار خوشم اومد. و چون قبلا این کارو به صورتی دیگه برا سال پیش کرده بودم، دیدم این کار هم تجربه‌ی جالبی باید باشه. اومدم و به نظرگاه خودم، در آهنگهای سال گذشته که اکثرا هیت بودند جستجویی کردم و از بین اونا باز هم بهترین‌هارو برچیدم. و بعد میکسشون کردم. باید بگم که میکس حرفه‌ای نیست. در ضمن این میکس‌ها تماما از موزیک‌های پاپی که در سال 88 خورشیدی پابلیش شدند، اومدند-اعمم از ملودی و وکال-.

روی این میکس‌ه چند ساعت کار شده. و سعی کردم بهترین‌های سال قبلو به دیدگاه خودم سوا کنم و با هم مخلوطشون کنم. باشد که این عیدی از جانب من برای خوانندگان عزیزِ دلم مورد پسند بیافتد.

 

7vu1uq11s48dkj4m8k1.jpg

حجم: 6.79 مگابایت | کیفیت: 128 کیلوبیت بر ثانیه |زمان: 7:25 | فرمت: mp3

Box.net 2Shared

توجه: ظاهرا باکس.نت مشکلی برای دانلود داره. از سرور توشیر استفاده کنید.

بعدا نوشت: دوستم -یاور همیشه مومن‌ام- مسعود.خ آمده و میکسی ارائه داده. که هم آهنگهای انتخاب شده زیبااند و هم آنکه در میکس‌ من این آهنگها نیستند. پس، حتما دانلود کنید.

 

پ.ن1: برای سال نو پست جدا مینویسم. پ.ن2: قالب را برای سال نو تغییر میدم. یه قالب شیک‌تر! پ.ن 3: این میکس‌ را حتما دانلود کنین. زحمت پاش رفته. اگر هم ملودی یا ترانه‌ای را ندونستید کارِ کیه و کنجکاو بودین‌، کامنت بگذارین.

روزنوشت[اسکار 82ام، زامبی‌لند]

خب، اسکار 2010 به تاریخ این پست یک روز دیگست. نامزدها را هم که دیگه میدونین.گفته میشه اسکار امسال ممکنه متفاوت باشه و همه را مث سال پیش شکه کنه. البته گفته باشم گرفتن حداقل دو جایزه‌ی بهترین کارگردانی و جلوه‌های ویژه، متعلق به اوتاره. دیگه زمان پیش‌بینی کردن گذشته که قبلا در اینجا قبل از اعلام نامزدین یه پیش‌بینی‌هایی کرده بودم.  در هر رو برای دسترسی به اسکار: کانال‌ ABC که برا آمریکاست و رایت مراسم رو داره و تو ایران بهش دسترسی نداریم که هیچ. چندین کانال دیگه مستقیم پخش میکنن که یا کارتی‌ان یا دسترسی بهشون نیست. میمونه چند تا کانال رایگان مث کانال «امید ایران»(نادر رفیعی)ٰٰ[در نبود طپش]، Fox Movies و غیره که با تبلیغات زیادی همراهند. راه آخر برای دیدن لایوِ‌ مراسم اینرنتی‌ه. که ‌AP مث سال پیش پخش میکنه. اینجا هم پخش میکنه. جاهای دیگه هم لایو پخش میشه حتما که بگردین پیدا میکنین. اما چون مراسم فرش‌قرمز دو و نیمه شبه و تازه ساعت پنج برنامه اصلی شروع میشه و تو ایران هم روز تعطیل نیست، ممکنه دیدن لایوِ مراسم از دست بدن. که در اینصورت می‌بایست اسکارو دانلودش کرد. حالا یا از تورنت یا از فروم‌ها مث اینجا یا اونجا. راه ضعیف‌تر دنبال کردن مراسم از سایتهای فتونیوز هستش. مث سِلِب‌فای خودمون(که مث باقی مراسم صفحه جداگانه داره برای اسکار). یا سایتهای بعضا پولی مث wireImage یا سایتهای مشابه دیگه. راه دیگه‌ام رفتن به سایتهای خبریه دیگه. که آی‌ام‌دی‌بی و این سایته توصیه میشه. در ضمن کلیپ‌های هاتِ مراسم اسکار را میشه از یوتیوب هم گرفت.

چند روز پیش فیلم زامبی‌لند رو دیدم. فیلمی که برخلاف اسم ظاهریش، ارزش دیدن دارد چون در ژانر وحشت حقیقتا سخت میشود جاش کرد. و به ظاهر تناقض زیبای ژانر وحشت و کمدی، فیلمی خوش‌ساختی را از آب در آورده. اینارو گفتم که اگه اهلش هستین برین و فیلمو بگیرین و ببینین.
داشتم به این فکر میکردم که چه جالب میشد مث دستورالعمل این پسره تو فیلم، زندگیمون رو مدیریت کنیم. قضیه از این قراره که آمریکارو زامبی‌ها گرفتند و چندتایی درست و سالم باقی موندن که اونم به دلیل رعایت یک‌سری قوانین‌ه که کمک به زنده بودنشون میکنه. بر اساس این ایده‌ی جالب میشه، براساس نوع زندگی خاصمون، یک‌سری قوانین برای خودمون سِت کنیم و پای‌بند باشیم تا در این کوره‌راه زندگی بتونیم زندگی کنیم. این حرف منو وقتی کامل میفهمین که فیلمو دیده باشین.

مشترک فید وبلاگ شوید…

آرزو در روزگار ما

یکی از آرزوهام این بوده که برم یه شهر خیلی کوچیک تو اروپا، که نه ایرانی توش باشه و نه کلا جمعیت زیادی داشته باشه، اما در عین حال باصفا و رو به دریا. در کنار دریا یه ویلا داشتم که به طور خاص سونایِ خشکی داشت که رویَش به تلاطم دریا بود و در هوای ابری که مدام باد، درختانِ نخل رو کج می‌کند در حالیکه صدای موزیکِ خفیف رومانتیکی از اتاق کارم میاید دستم را عاشقانه در دستان دوست‌دخترم بگیرم و در حین اینکه آروم به صدای زمزمه‌ی آهنگی که میخونه گوش میدم، به‌آرومی یه بغلی شراب بخورم و به روزگارم بیاندیشم. برایش با فندکِ زیپوم سیگارش را و برایم، پیپم را روشن بکند. و در حالیکه ته‌مانده‌ی لیوان شرابم را می‌نوشد به روزگارمان بیاندیشیم.

روزنوشت[بلاگینگ، ژاکتِ چاوشی]

× کلا هر روز که می‌گذره وبلاگ‌نویسی داره رو به افول میره (+). نه تنها من که در یک ماهه اخیر خیلی کمتر نوشتم. بلکه، خیلی‌ها حتی از بزرگان یا ز کف دست از نوشتن کشیدند یا اینکه تعدد نوشتناشونو به نصف یک دست در ماه رسوندند. از تخصصی‌نویس‌ها بگیر که بنده خداها نونشون آجر شده تو این التهاب سیاسی کنونی تا روزنویس‌ها که از بس‌که گیر و گرفتاری دارند حتی وقت شِر کردن علاقه و احساساتشون با ملت ندارن. من هم به دلایل زیادی‌ست که از این علاقه‌ -نوشتن- کمتر ابراز می‌کنم. سعی میکنم این علاقه رو هیچ‌وقت از بین نبرم.

× خب، آلبومِ ژاکت محسن چاوشی در اومد. آلبومی که به‌نظرم متفاوت بود. چند تا مورد رو دوست دارم در مورد آلبومش اشاره کنم. اول آنکه، کاور عجیب و کاملا مزخرفی داشت که بنده آلبوم وُکالِ پاپی رو نمیشناسم که در کاورِ فرانت آلبوم عکس خواننده(یا گروه) را نگذارن. که در این آلبوم مث یه‌شاخه نیلوفرش این کار رو کرده بود. دوم آنکه، اسم یه آلبوم معمولا خیلی اهمیت نداره. اما نه دیگه اینقدر بی‌ربط(یا اگر ربطی داره قابل تشخیص نیست) و بی‌هویت که آهنگی سی‌ثانیه آن‌هم در ترک آخر به این اسم باعث تولید اسم این آلبوم شده باشه. و تازه دکلمه ای در این حد مسخره. که در اکثر آلبوم‌های پاپ میبینیم آهنگِ یکِ آلبوم از اهمیت خاصی برخورداره و از این لحاظ اسم ترکِ اول در اکثر اوقات میشه اسم آلبوم. سوم آنکه، با توجه به اهمیت آهنگِ یکِ آلبوم، قرار دادن آهنگِ خاصِ بندری و یا هرگونه آهنگ خاص دیگه‌ای، باعث میشه مخاطب عام را ناراحت کنه. و این کار به‌شدت اشتباه بود. بهتر بود این ترک حذف میشد در کل. و یا حداقل آنکه در آخرین ترک می‌امد.چهارم آنکه، با توجه به فیدبدکی که چاوشی از یه‌شاخه نیلوفر گرفته بود، آمد و اثری ارائه داد که تِمِ غم آنقدر جلوه نکنه و رنگ سیاهی شدید به آلبوم نده. و این شد که آهنگ‌ها به‌قدر زیادی با کارهای قبلی چاوشی تفاوت داشت. تغییر سبک محسوب نمیشه. اما تفاوت کاملا مشهوده. تفاوتی که چاوشی را به سمت راک هدایت میکنه. این آلبوم در واقع پاپِ خالص نیست. بلکه پاپ-راک ‌ه. پنجم آنکه، هنوز قضاوت در مورد این آلبوم زوده. من روز اولی که این آلبومو شنیدم. خیلی از چاوشی دلگیر شدم. بلخره من یه فن‌شم. و دوست دارم اثری مورد نظرم ازش بشنوم که ارضام کنه. اما در واقع توقع من و فن‌های چاوشی به‌قدری زیادست که کمترین کم‌کاری توهین‌هاست که به سمت او روانه می‌شه. آلبوم در چند بار شنیدن اول زیبا به‌نظر نمیرسه. چیزی که در یه‌شاخه نیلوفر بود. اما در یه شاخه نیلوفر اینقدر آلبوم سنگین بود که در نهایت خیلی‌ها به زیبایی آنچنانی این آلبوم منحصربه‌فرد پی نبردند. برای این آلبوم(ژاکت) هم همینطور. در فروم‌ها، نظراتی که در پیِ این آلبوم هم هست میتونید تغییر نظرات از خیلی بد که در ابتدای انتشار بود و تا خوب و خیلی خوب شاهد باشین. برای همین است که میگم قضاوت زوده. البته این آلبوم بسیار سبکتر از قبلیست. و خیلی زودتر ارزشش مشخص میشه. در کل به نظرم آلبوم قشنگیست. و شکی درش نیست. اشکالاتی که با این آلبوم وارده از چاوشی نیست. چاوشی کار خودش رو درست انجام داد به‌نظرم. در آخر هم توصیه میکنم دوستان، آهنگهایِ چاردیواری، دوره آخر، خنده، بخون امشب، دلشوره و دریاچه مرده رو گوش کنن.

مشترک فید وبلاگ شوید…

اَوِتار و کامرون

اواتار پادشاه دنیای سینما شد. هم رکورد دومستیک که سالها دست تایتانیک کبیر بود رو شکست هم چند روز قبل‌ترش با پشت سر گذاشتن باز هم تایتانیک پرفروش‌ترین اعصار در کل دنیا شده بود. درسته جیمز کامرون شاید فکرشو می‌کرده به پای تایتانیک ممکنه برسه اما نه دیگه تو 47 روز!؟ تایتانیک تو 252 رسید به این رکورد و این به معنی‌ست که فروش این فیلم تا دو و نیم میلیارد دلار هم خواهد رسید. وارد حاشیه‌ی فروش نمیشم. اما کامرون کاری کرد که حداقل تا بیست سال دیگر دست‌نیافتنی خواهد بود. مگر اینکه تورم بالای پنجاه درصد بره وگرنه جاودانگیش حفظ خواهد شد. این رکوردهایی که از نظر مالی زده فعلا یازده‌تاست که تا پانزده‌تاش قابل پیش‌بینی هست. اما این‌ها اهمیتی آنچنانی ندارد. جوایزی که تا به حال برده و مخصوصا  9 اسکاری که نامزد شده و به ظن بسیاری به دلیل شباهت برنده‌های گلدن‌گلوب به برنده‌های اسکارِ همه‌ساله، دور از ذهن نیست که حداقل هفت اسکار رو بگیره، اهمیت داره. و بسیاری معتقدند کامرون در مقابل با همسر سابقش(کاترین بیگلو) پیروز است. که البته در SAG نبود. [م.ن: نوشته یک‌ماه قبلم در مورد فروش اواتار]

https://i0.wp.com/photos.upi.com/story/t/65e6e955600edcf5f05ae52ea251b8ea/Avatar.jpg

جایگاه کامرون در بلاک‌باستر شکی درش نیست که به اختلاف زیاد با مابقی فیلم‌سازان در رتبه‌ی نخست قرار داره. یعنی چه‌کسی دیگر می‌تواند دو فیلم غیردنباله‌داری بسازد و اینچنان فروش کند؟ مسلما کامرون یک استثناءی خارق‌العاده است و تقریبا تکرارنشدنیست. کامرون حتی در به‌پیش راندن سینما نقش بزرگی ایفاء کرده. ترمیناتور 2 سال 91 با آن انقلاب تصویری که کرد و نظراتی که بعضا معتقدند تایتانیک هم در جریان‌سازی‌هایی در سینما موثر بود و حالا هم که با انقلاب بصری سه‌بعدی خیره‌کننده‌ی اواتار روبرو هستیم. که سرآغازیست بر شروع تحول و سمت‌گیری فیلم‌ها به سوی سه‌بعدی ‌ساخته شدن. اما با این وجود این همه دستاورد مثبتِ کامرون، باز هم افرادی هستند که به کارش ایراد می‌گیرند. و ایرادهایشان هم وارد است. اما حواسشان نیست فرمولی که کامرون برای موفقیتش دارد فرمولیست که فقط می‌داند: چجوری جایزه‌ها و اسکار را درو کنه و بلاک‌باستری باشد که مدت‌ها بالای باکس‌آفیس بیاسته و هفته‌ها و ماه‌ها شاهد عبور مرور فیلم‌های معتدد باشه و بشه پرفروش‌ترین فیلم دنیا! این فرمولی بود که تایتانیک رو پرخرج‌ترین فیلم کرد و همچنین پرفروشترین و آینقدر جایزه و نامزد برد و این همه افتخار کسب کرد و دی‌کاپریو و وینسلت رو خلق کرد. و حالا باز هم آواتار پرخرج‌ترین فیلم تاریخ و پرفروش‌ترین فیلم تاریخ! باز هم با این دستاورد و انقلاب بصری و این‌همه جایزه و نامزدی… به این فرمول دست‌نیافتنی‌ ایرادهایی که بعضا می‌گیرند وارد نیست و در داخلش تعریف نشده‌ست. کدام فیلم معناگرای تونسته تو روز اول 72 میلیون بفروشه؟ که فیلم دخترکشِ گرگ و میش: ماه جدید فروخت؟. در لیست پرفروش‌ترین‌ها اکثر فیلم‌ها که دنباله‌دار هم بودند سوپر هیرویی و درکل عامه‌پسند بودند. و فیلم‌های عمیق فلسفی و معناگرا نهایت لطفی که بهش میشده این بوده که تو لیست تاپ 250 آی‌ام‌دی‌بی میومده یا تو روتن‌تومیتو از منتدین رنک بالایی می‌گرفته. برای همینه که میگم اون فرمول این چیزها درش تعریف نشده.

پ.ن: این پست تقدیم می‌شود به آمیر کافه توهم.(+)

مشترک فید وبلاگ شوید…


مشترک فید شوید !

RSS گودر

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.

بالاترین امتیازها

آمار

  • 15٬648 hits

لایک‌خور فید فیدبرنریم

به 1 مشترک دیگر بپیوندید